جدول جو
جدول جو

معنی پس میختن - جستجوی لغت در جدول جو

پس میختن
(وُ)
پس شاشیدن. رجوع به پس شاشیدن شود
لغت نامه دهخدا
پس میختن
بد شدن پس از نیکویی، بدشدن، تنزل کردن، عقب رفتن: (روز بروز پس میشاشد)
تصویری از پس میختن
تصویر پس میختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر ریختن
تصویر پر ریختن
ریخته شدن پر پرندگان
کنایه از تو لک رفتن
کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ لَ)
در قمار برده را باختن
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ قَ عَ)
بنیاد نهادن. پی افکندن. بنیان گذاردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر ریختن
تصویر پر ریختن
پر افکندن: (آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد ک)، مجرد گردیدن از علایق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس باختن
تصویر پس باختن
در قمار برده را باختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی ریختن
تصویر پی ریختن
بنیان گذاردن، بنیان نهادن، پی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
انباشتن، پس گرفتن، قبول کالای پس آورده
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس انداز کردن، پس گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی